جدول جو
جدول جو

معنی سال بین - جستجوی لغت در جدول جو

سال بین
(دَ / دِ)
نوعی فال بین، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طاس بین
تصویر طاس بین
کسی که در طاس فال می بیند، آنکه به وسیلۀ طاس جادوگری می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فال بین
تصویر فال بین
آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، طالع بین، فال گو، فال گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک بین
تصویر پاک بین
آنکه با نظر پاک بنگرد، پاک بیننده، نیک بین، آنکه به کسی یا امری بدگمان نباشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طالع بین
تصویر طالع بین
فال بین، آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، فال گو، فال گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باغ بین
تصویر باغ بین
بینندۀ باغ، آنکه به تماشای باغ برود، برای مثال باغ بین را چه غم که شاخ شکست / باغبان راست غصه ای گر هست (اوحدی - ۵۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فال بینی
تصویر فال بینی
شغل و عمل فال بین، طالع بینی
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
بازوی زین را گویند. (آنندراج). اطراف و دامنه های زین. (ناظم الاطباء). دامنۀ زین که به بال شبیه است. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 181). دو دامن زین که دو پهلوی اسب را پوشاند و رکاب از زیر آن آویخته گردد و معمولاً شکل بال دارد. برگۀ زین. برگه
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز که در 63 هزارگزی جنوب خاور اردکان و یک هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا در جلگه واقع است، ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل و 118 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و برنج و چغندر و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(غَ مَ دَ / دِ)
بینندۀباغ، تماشاگر باغ، آنکه بدیدن باغ رود:
باغ بین را چه غم که شاخ شکست
باغبان راست غصه ای گر هست،
اوحدی
لغت نامه دهخدا
(زَ)
خلاف دوربین. که مآل بین نباشد:
چشم را این نور (نور مستعار) حالی بین کند
چشم عقل و روح را گرگین کند.
مولوی.
دمبدم بر رو فتد هر جا رود
دیده و جانی که حالی بین بود.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اَ خَف ف)
آنکه نظری پاک دارد، آنکه عمل کسان را حمل به صحّت کند:
کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست
صفای همت پاکان و پاک بینان بین،
حافظ
لغت نامه دهخدا
(سْ / سِ مانْ، نَ وَ)
فالگیر. آن که دعوی پیشگوئی آیندۀ مردمان کند و از مترادفات این لفظ: طالعگیر. طالعگوی. و در تداول عامه سر کتاب بازکن باشد
لغت نامه دهخدا
کسی که در طاس فال بیند، (آنندراج) :
بر اطراف آن قصرهای متین
نشستند چون مردم طاس بین،
ملاحسین صبوحی
لغت نامه دهخدا
قسمی از بیذات و سام بیذ کلمه ای است مرکب از سام + بیذ و چنانکه ابوریحان آرد: بیذ در تداول مذهب برهما بمعنی علم بچیزی است که معلوم نباشد و آن کلمه ای است نامعلوم که از دهان براهمه درآید و بخدا نسبت دهند بدون اینکه بفهمند، و سام نیز حدیث خوش است، و بیاس بن پراشر بیذ را بدینسان بچهار قطعه تقسیم کرد: گبیذ، جزر بیذ و سام بیذ و اثربن بیذ و سام بیذ در پیش قارئین در مورد اوامر و نواهی به آهنگ خوانده میشود و بهمین نام نیز خوانده شده است، رجوع به ماللهند ابوریحان ص 61 و 62 شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
چهل و دومین سال سلطنت نوشیروان (که مقارن 572-573 میلادی است). زیرا هیچ سالی به اندازۀ آن سال مشحون از آثار بسیار مهم نبوده است لذا اعراب آن سال را ’سال فیل’ خوانده اند. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 1 صص 255- 257 و ص 656 و رجوع به عام الفیل شود
لغت نامه دهخدا
(اَقْ یَ)
تاس گردان، کسی که بر تاس (کاسه) ادعیه نوشته و دعایی میخواند تا تاس خود به حرکت می آید و به جایی که تاس گردان میخواهد میرود، (فرهنگ نظام)، رجوع به تاس باز و ترکیبات طاس شود
لغت نامه دهخدا
ماده ای که از جنس بید گیرند و در مرض روماتیسم مؤثر است و بر ضد تب بکار میبرند، رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 271 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
آنکه بنگریستن خال پوست بدن فال گوید مثل فال بین و کف بین، حازی
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ / رِ)
کسی که فال میگیرد، طالعبین، رجوع به فال شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عالم بین
تصویر عالم بین
آن چه همه جهان را بینند جهان بین: جام جهان بین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز بین
تصویر باز بین
آنکه بلیتهای ورودی را بازدید کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فال بین
تصویر فال بین
مروینش کت پیشگوی اختری کندا
فرهنگ لغت هوشیار
آخر بین، عاقبت اندیش فرجام بین مال اندیش: شخص مال بین و دور اندیش حقایق را با چشم عقل می نگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک بین
تصویر پاک بین
آنکه نظری پاک دارد آنکه عمل کسان را حمل بصحت میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رای بین
تصویر رای بین
هوشیار، هوشمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فال بینی
تصویر فال بینی
فالگیری طالع بینی
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ای که از جنس بید گیرند و در مرض روماتیسم موثر است و بر ضد تب بکار میبرند
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که بر تاس (کاسه) دعا نویسد و خواند تا تاس خود بحرکت آید و بجایی که وی خواهد رود تاس گردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال بینی
تصویر مال بینی
مال اندیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام بین
تصویر کام بین
آنکه بکام خور رسیده کسی که بمراد خویش رسیده کامیاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالع بین
تصویر طالع بین
آنکه دعوی پیشگوئی آینده مردمان را کند، فالگیر طالع گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالع بین
تصویر طالع بین
فالگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاس بین
تصویر تاس بین
دعانویس
فرهنگ فارسی معین
مشاهده و تعیین سن و سال حیوان نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی