آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، طالع بین، فال گو، فال گیر
آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، طالِع بین، فال گو، فال گیر
فال بین، آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، فال گو، فال گیر
فال بین، آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، فال گو، فال گیر
بازوی زین را گویند. (آنندراج). اطراف و دامنه های زین. (ناظم الاطباء). دامنۀ زین که به بال شبیه است. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 181). دو دامن زین که دو پهلوی اسب را پوشاند و رکاب از زیر آن آویخته گردد و معمولاً شکل بال دارد. برگۀ زین. برگه
بازوی زین را گویند. (آنندراج). اطراف و دامنه های زین. (ناظم الاطباء). دامنۀ زین که به بال شبیه است. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 181). دو دامن زین که دو پهلوی اسب را پوشاند و رکاب از زیر آن آویخته گردد و معمولاً شکل بال دارد. برگۀ زین. برگه
دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز که در 63 هزارگزی جنوب خاور اردکان و یک هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا در جلگه واقع است، ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل و 118 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و برنج و چغندر و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز که در 63 هزارگزی جنوب خاور اردکان و یک هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا در جلگه واقع است، ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل و 118 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و برنج و چغندر و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
خلاف دوربین. که مآل بین نباشد: چشم را این نور (نور مستعار) حالی بین کند چشم عقل و روح را گرگین کند. مولوی. دمبدم بر رو فتد هر جا رود دیده و جانی که حالی بین بود. مولوی
خلاف دوربین. که مآل بین نباشد: چشم را این نور (نور مستعار) حالی بین کند چشم عقل و روح را گرگین کند. مولوی. دمبدم بر رو فتد هر جا رود دیده و جانی که حالی بین بود. مولوی
قسمی از بیذات و سام بیذ کلمه ای است مرکب از سام + بیذ و چنانکه ابوریحان آرد: بیذ در تداول مذهب برهما بمعنی علم بچیزی است که معلوم نباشد و آن کلمه ای است نامعلوم که از دهان براهمه درآید و بخدا نسبت دهند بدون اینکه بفهمند، و سام نیز حدیث خوش است، و بیاس بن پراشر بیذ را بدینسان بچهار قطعه تقسیم کرد: گبیذ، جزر بیذ و سام بیذ و اثربن بیذ و سام بیذ در پیش قارئین در مورد اوامر و نواهی به آهنگ خوانده میشود و بهمین نام نیز خوانده شده است، رجوع به ماللهند ابوریحان ص 61 و 62 شود
قسمی از بیذات و سام بیذ کلمه ای است مرکب از سام + بیذ و چنانکه ابوریحان آرد: بیذ در تداول مذهب برهما بمعنی علم بچیزی است که معلوم نباشد و آن کلمه ای است نامعلوم که از دهان براهمه درآید و بخدا نسبت دهند بدون اینکه بفهمند، و سام نیز حدیث خوش است، و بیاس بن پراشر بیذ را بدینسان بچهار قطعه تقسیم کرد: گبیذ، جزر بیذ و سام بیذ و اثربن بیذ و سام بیذ در پیش قارئین در مورد اوامر و نواهی به آهنگ خوانده میشود و بهمین نام نیز خوانده شده است، رجوع به ماللهند ابوریحان ص 61 و 62 شود
چهل و دومین سال سلطنت نوشیروان (که مقارن 572-573 میلادی است). زیرا هیچ سالی به اندازۀ آن سال مشحون از آثار بسیار مهم نبوده است لذا اعراب آن سال را ’سال فیل’ خوانده اند. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 1 صص 255- 257 و ص 656 و رجوع به عام الفیل شود
چهل و دومین سال سلطنت نوشیروان (که مقارن 572-573 میلادی است). زیرا هیچ سالی به اندازۀ آن سال مشحون از آثار بسیار مهم نبوده است لذا اعراب آن سال را ’سال فیل’ خوانده اند. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 1 صص 255- 257 و ص 656 و رجوع به عام الفیل شود
تاس گردان، کسی که بر تاس (کاسه) ادعیه نوشته و دعایی میخواند تا تاس خود به حرکت می آید و به جایی که تاس گردان میخواهد میرود، (فرهنگ نظام)، رجوع به تاس باز و ترکیبات طاس شود
تاس گردان، کسی که بر تاس (کاسه) ادعیه نوشته و دعایی میخواند تا تاس خود به حرکت می آید و به جایی که تاس گردان میخواهد میرود، (فرهنگ نظام)، رجوع به تاس باز و ترکیبات طاس شود